فیزیک ذهن

معرفی و تشریح رشته ای جدید به نام فیزیک ذهن

فیزیک ذهن

معرفی و تشریح رشته ای جدید به نام فیزیک ذهن

آهنربا و استفاده از آن به عنوان طلسم

آهنربا یکی از ابزارهایی است که در بسیاری از طلسم ها از آن استفاده می نمایند و از قدیم به عنوان یک عنصر ناشناخته و عجیب خواصی را از خود بروز می داده است که هنوز نیز بسیاری از مسائل مربوط به آن ناشناخته می باشد. امروزه حتی برخی از افراد از آن برای درمان بیماری ها استفاده می نمایند و توجیحات مختلفی مانند کمک به گردش خون با توجه به اثرات جذب آهن خون در این موارد وجود دارد اما ما در این بحث قصد داریم به موضوع استفاده از آهنربا در ایجاد طلسم ها و چگونگی کاربرد آن بپردازم... ادامه دارد

مقدار و نوع انرژی در انرژی درمانی

یک گیج اندازه گیری را در نظر بگیرید این ابزار می تواند یک اندازه گیری بسیار کوچک را به معادل بزرگتری تبدیل نماید و از این طریق ما می توانیم به طور دقیق با یک ابزار مکانیکی قیچی مانند اندازه های بسیار کوچک را به طور دقیق اندازه گیری نماییم. با طراحی دقیق در اندازه بازوها و زاویه دور شدن آن می توانیم اندازه گیری را دقیق تر نماییم. در این حالت هر چه بازوی کوتاه تر که برای اندازه گیری به کار می رود در مقابل بازوی مقابل کوچکتر باشد با حرکت بسیار کوچک بازوی کوچک بازوی بزرگ تر حرکت بیشتری را پیمایش می نماید و به این ترتیب این دو می توانند حرکت یکدیگر را پوشش دهند به این ترتیب که حرکت بسیار جزیی از یک بازوی کوچکتر می تواند در بازوی دیگر به حرکت بسیار بزرگتری تبدیل شود . این موضوع نشان می دهد که در صورتی که نسبت بازوی بلند تر بسیار بیشتر از بازوی کوتاه تر باشد حرکت بسیار کوچک در بازوی کوچک به حرکت بسیار بزرگی در بازوی دیگر منجر می شود. برای درک بهتر این موضوع مثال دیگری می زنیم:

در حالت دیگر ساعتی را در نظر بگیرید که عقربه های آن طول بینهایتی داشته باشند و با کوچکترین حرکتی عقربه ها مسافت بسیار زیادی را می پیمایند. این موضوع که یک حرکت زمانی بسیار کوچک مانند یک ثانیه می تواند به پیمایش کیلومترهای طولانی توسط یک عقربه بلند منجر شود در حقیقت داستانی است که منجر به ایجاد تعاملات بین ذرات بسیار بزرگ و ذرات بسیار کوچک می شود. همانطور که می دانیم در یک عقربه بسیار بلند حرکت یک میلیونیوم ثانیه می تواند به حرکت نوک عقربه به طول صدها کیلومتر منجر شود ذرات بسیار کوچک که ساختارهای ذرات بزرگ را تشکیل می دهند نیز می توانند با تغییرات بسیار جزیی ولی در امتداد و راستای مناسب به پدیده های بسیار بزرگ و غیرقابل تصور منجر شوند.

هر چه نسبت ذراتی که قرار است با یکدیگر تعامل داشته باشند بزرگتر باشد ذرات کوچکتر با انرژی ناچیزتری اثرات بزرگتری را بر رروی ذرات بزرگتر می گذارند و دلیل ان نیز ماهیت کوانتمی ذرات می باشد. به این ترتیب که ذرات مادی از ذرات بسیار کوچکتری تشکیل می شوند که این ذرات نیز به نوبه خود از ذرات کوچکتر و در ادامه ذران نیمه مادی از ذرات مادی و غیرمادی تشکیل می شوند که به همین ترتیب نیز ادامه می یابد تا به ذرات غیرمادی می رسیم و در فرایندهای اثرات ذرات -ذرات غیرمادی به دلیل تفاوت در ابعاد (بینهایت کوچک) اثرات فوق العاده ای را بر روی عناصر بزرگتر دارند به این تفاوت که تغییرات آن باید بسیار کوچک و کوانتمی (مقدارهای مشخص) باشد تا بتوان حرکت مطلوبی را در عناصر بزرگ تر شاهد بود. به این ترتیب با توجه به تفاوت بسیار زیاد در ابعاد ذرات مادی و غیر مادی ذرات غیرمادی را می توان جهت تاثیرات متقابل بر روی عناصر مادی بزرگ ایده آل یافت در نتیجه استفاده از انرژی های غیرمادی برای ایجاد فرآیندهای مادی عمومیت می یابد و دلیل آن نیز مصرف انرژی بسیار کم و اثرات بسیار قوی می باشد. موضوع عقربه های بسیار بلند را دوباره یادآور می شویم و در این باره این موضوع را اضافه می نماییم که کوچک بودن ذرات غیرمادی در مقابل ذرات مادی نقطه قوتی برای آن ها بوده و در موضوع انرژی مانند یک اهرم بسیار بلندی که ناشی از ساختارهای ان می باشد عمل می نماید و ایجاد تغییرات بسیار جزیی در ذرات غیرمادی می تواند اثرات قابل توجهی در ذرات مادی داشته باشد ولی نکته مهم این است که با توجه به خاصیت کوانتمی ذرات مادی هر مقدار انرژی نمی تواند در آن اثرات قابل ملاحظه و موثری داشته باشد و برای ایجاد یک حرکت موثر ابتدا باید حرکت بسیار جزیی در ذرات غیرمادی ایجاد نمود و این موضوع کمی کار را دشوار می نماید زیرا ذرات غیرمادی بسیار سریع به حرکت در می آیند و کنترل آنها بسیار سخت تر از ذرات مادی می باشد. با توجه به این موضوع یکی از تکنیک های انتقال انرژی در انرژی درمانی تمرکز می باشد. تمرکز می تواند سیگنال های یکنواخت تری را در ذهن ایجاد نماید و این سیگنال ها در اطراف خود شارهای الکترومغناطیسی یکنواخت تری را ایجاد می نمایند و به نوبه خود در اطراف این شارهای الکترومغناطیسی نیز شارهای غیرمادی یکنواخت تری ایجاد می شوند که این موضوع می تواند به کنترل بهتر ذرات غیرمادی کمک نمایند. با توجه به استفاده انرژی درمانی از انرژی های غیرمادی جهت تاثیر بر ذرات مادی بهترین شارهای غیرمادی شارهایی هستند که از تلاطم کمتر و یکنواختی بیشتر در ساختارهای خود برخوردار باشند و این مهم با تمرکز به بهترین شیوه از طریق ذهن به دست می آید. البته روش های دیگری نیز وجود دارد که در ادامه به بررسی آنها خواهیم پرداخت.

انرژی درمانی و تاثیر آن بر سرطان

امواج مادی از ذرات مادی تولید می شود و ذرات مادی بسیار کوچک در ابعاد فوتونی می توانند انرژی لازم برای حرکت خود را از محیط دریافت نمایند و این ذرات به دلیل کوچک بودن بسیار زیاد می توانند نیروی لازم برای حرکت خود را از یک فضای کوانتمی مادی و غیرمادی به دست آورند. به این ترتیب که ذرات فوتونی در یک فضای کوانتمی غیرمادی به جلورانده می شوند تا وارد یک فضای کوانتمی مادی شوند و با توجه به شتاب اولیه همواره به سمت یک فضای کوانتمی مادی بیشتر رانده می شوند و این موضوع سبب می شود که نیروی لازم برای حرکت خود را از فضای اطراف به دست آورند و ثابت بودن سرعت فوتون ها در یک محیط همگن خود دلیلی بر کوانتمی بودن فضا در اطراف یک فوتون می باشد. به عنوان مثال یک شعاع نور را در نظر بگیرید که با سرعت نور در حال حرکت می باشد در مقابل این شعاع نور یک لیوان آب قرار می گیرد نور با عبور از آب بخشی کوچکی از سرعت خود را از دست می دهد که دلیل آن افزایش فضای مادی در اطراف مولکول های آب می باشد که باعث کاهش فضای غیرمادی در اطراف فوتون ها می شود و نیروی محرکه فوتون ها که فضای کوانتمی غیرمادی می باشد کاهش می یابد. بعد از عبور نور از آب دوباره نور به سرعت اولیه برمی گردد. در این حالت چه اتفاقی رخ می دهد؟ چگونه نور دوباره به سرعت قبل از عبور از آب برمی گردد دلیل آن این است که سرعت نور تابع منبع نیست بلکه تابع محیط است.
نیروی نور برای انتشار از محیط اطراف آن گرفته می شود و این موضوع در مورد دیگر ذرات مادی نیز صادق می باشد و ذرات کوچک دیگر نیز تحت تاثیر این فضای کوانتمی که به صورت انرژی های کوانتمی قابل بررسی می شود حرکت می نمایند و به این ترتیب مکانیک کوانتمی به صورت کنونی حرکت ذرات مادی را توصیف می نماید.
با توجه به همین موضوع است که می توان ایجاد نقص افزایش مادی (سرطان) را مورد بررسی قرار داد. ایجاد تومورهای سرطانی به دلیل ایجاد موتاسیون یا جهش ژنتیکی در کروموزوم ها رخ می دهد. ولی عامل ایجاد این جهش ها اغلب باعث افزایش ساختارهای مادی در بدن موجودات زنده می شود و این موضوع را می توان از دیدگاه کوانتمی بررسی نمود.
افزایش تابش های مادی بر بدن موجودات زنده فضای مادی را در بدن موجودات زنده افزایش می دهد و این موضوع در ابعاد نانو باعث گیراندازی ذرات مادی در بدن می شود و بدن نمی تواند به خوبی امواج مادی اضافی خود را دفع نمایند و این موضوع به دلیل کاهش یک فضای غیرمادی کوانتمی در اثر تابش های مادی می باشد. فضاهای غیرمادی باعث فرار ذرات مادی می شود و این موضوع به دلیل عدم امکان حضور ذرات مادی در فضای غیرمادی می باشد. تابش اشعه های پرانرژی مانند اشعه ایکس یا گاما به بدن در نقاط تابشی باعث افزایش فضای مادی می شود زیرا فوتون های آنها دارای حجم بزرگتری بوده و می توانند تاثیراتی را بر فضای اطراف خود ایجاد نمایند و این موضوع باعث کاهش احتمال فرار امواج مادی مزاحم از بدن می شوند و در نتیجه بدن می تواند به یک افزایش مادی (سرطان) در جرم روبرو شود و این موضوع از طریق مکانیسم های کاملا متفاوتی حادث می شوند زیرا تاثیرات نوری بر روی کروموزوم ها به سمتی هدایت می شوند که به افزایش یک محیط مادی کمک نمایند. این موضوع سبب شده است که در تمامی موتاسیون های حاصل از تابش های مضر ما همواره با افزایش جرم در بخش های خاصی روبرو شویم که این موضوع به دلیل ایجاد تغییرات در فضای کوانتمی مادی و غیرمادی در سطح بدن اتفاق می افتد.
با توجه به این موضوع انرژی درمانی در بیماران مبتلا به سرطان باید از الگوهایی استفاد نماید که به افزایش تابش های مادی از بدن انسان منجر شود بنابراین استفاده از اشعه های مادی در از بین بردن سلول های سرطانی خود می تواند باعث ایجاد تغییرات مجدد در آن ناحیه شود و نتیجه معکوس به دنبال داشته باشد و به همین دلیل است که اغلب این روش ها جواب قطعی و نهایی نمی دهد.
استفاده از تابش غیرمادی توسط یک درمان کننده می تواند فضای کوانتمی غیرمادی را روی بدن افزایش دهد و منجر به افزایش تابش های مادی در بدن انسان شود و این موضوع می تواند به کوچک تر شدن غدد سرطانی و نیز کم شدن سلول های سرطانی کمک نماید. البته فرکانس انرژی مورد استفاده در گزینشی عمل نمودن آن کمک شایانی می نماید. استفاده از انرژی های غیرمادی یا امواج غیرمادی توسط درمانگر باید تابع شرایط بیمار باشد. امواج غیرمادی اغلب امواجی هستند که در محیط وجود دارند و فرد درمانگر می تواند این امواج را جهت استفاده برای بیمار کنترل نموده و بر روی بخش های لازم بتاباند. معمولا یکی از نواحی که امواج غیرمادی را می توان شکار نمود اطراف شعاع های نورانی و یا امواج مادی می باشد. به عنوان مثال یک شعاع نورانی لیزری در اطراف خود یک محیط مادی ایجاد می نماید که این محیط تعادل دینامیکی فضاهای مادی و غیرمادی را برهم می زند و در نتیجه امواج غیرمادی را از آن محیط به صورت شعاعی از اطراف نور لیزری دور می نماید. بنابراین هما طور که یک سیم حامل جریان الکتریکی در اطراف خود دارای یک میدان الکترومغناطیسی می باشد یک شعاع نوری مادی نیز در اطراف خود یک میدان موجی غیرمادی ایجاد می نماید که از طریق آن می توان یک منبع مطمئن امواج غیرمادی را جهت انرژی درمانی به دست آورد.
یکی دیگر از منابع دریافت امواج غیرمادی استفاده از مکانیزم خلاء در تولید امواج غیرمادی می باشد. محیطی که خلاء باشد و آنرا از هوا خالی کنیم محیطی است که ذرات مادی در آن نسبت به محیط اطراف کمتر شده است و در نتیجه تعادل دینامیکی فضای مادی و غیرمادی آن به نفع فضای غیرمادی به هم خورده است و ذرات غیرمادی به سمت آن حرکت می نمایند و می توان آنرا یک جاذب ذرات غیرمادی تلقی نمود و از این طریق یک درمانگر می تواند انرژی لازم را از طریق این جاذب کنترل نماید. یک لامپ خلاء در این خصوص بسیار مناسب است و به شدت امواج غیرمادی محیط را به سمت خود جذب می نماید و با هدایت این امواج بر روی هدف مورد نظر می توانیم از این امواج جهت کاهش غده سرطانی استفاده نمود. نوع بکارگیری منابع نوری و تکنیک خلاء منحصر به فرد نمی باشد و می توان این امواج را از روش های مختلفی به دست آورد و یا اینکه آنرا هدایت نمود. یک لیزر اشعه ایکس بسیار قوی می تواند سلول های سرطانی را از بین ببرد ولی نه با استفاده از مکانیسمی که ما تصور می نماییم بلکه با استفاده از شعاع امواج غیرمادی که در اطراف آن ایجاد می شود این کار را انجام می دهد ولی به دلیل تاثیر منفی خود این امواج نتیجه مناسب نمی باشد.
یک درمان کننده با استفاده از انرژی درمانی امواج بسیار خالصی را به سمت نقطه مورد نظر هدایت می کند که این موضوع آثار مخرب روش های دیگر را ندارد.

تعامل حافظه و مفاهیم جدید در ذهن

میلیاردها نورون در مغز انسان وجود دارند که هر نورون با هزاران نورون دیگر در ارتباط می باشد. این نورون ها مانند رشته های سیم بسیار نازک عمل می نمایند و با عبور جریان ضعیف الکتریکی از خود یک شار الکترومغناطیسی را در اطراف خود به وجود می آورند این شار از طریق فعالیت های شیمیایی درون سلول ها با استفاده از جذب و دفع یون های سدیم و پتاسیم صورت می گیرد. در این حالت سیگنال های الکتریکی می توانند در اطراف خود شارهای الکترومغناطیسی ایجاد نمایند که این شارها در صورت تغییر میزان سیگنال های ارسالی و دریافتی تغییر می یابند و همان طور که از فیزیک مغناطیس می دانیم تغییر شار الکترومغناطیسی باعث ایجاد جریان الکتریکی می شود. بنابراین در سلول های اطراف محل عبور سیگنال یک جریان معکوس شکل می گیرد و این جریان نیز به نوبه خود می تواند به وسیله سلول تغییر داده شود و در اطراف خود جریان مستقل معکوسی شکل گیرد بنابراین در یک حالت کلی تغییر شار مغناطیسی محدوده وسیعتری از مغز را تحت تاثیر قرار می دهد و به همین علت است که در بررسی های صورت گرفته در خصوص فعالیت های مغز همواره یک ناحیه درگیر می باشد نه یک رشته نورون و یا دسته نورون های خاص.

یکی از دلایل این امر مکانیسم مغز در استفاده از این تغییرات شار و جریانات معکوس و متوالی می باشد. یک تفکر خاص شامل یک جریان مستقیم اصلی است که این جریان در محدوده وسیعتری در اطراف خود دارای جریانات ضعیفتر و متفاوت تری می باشد که به شدت به تغییرات شار جریان اصلی وابسته می باشند. هر نوع تغییر در جریان اصلی تفکر مورد نظر می تواند جریانات ضعیفتری را در میلیون ها نورون دیگر فعال نماید که این جریانات تابع پیچیده ای از جریان اصلی این تفکر می باشند که با توجه به دوری و نزدیکی به جریان اصلی و نیز سیستم فعال نورون ها در تولید سیگنال مجدد تحت تاثیر قرار می گیرد.

با توجه به این موضوع ذهن می تواند از یک سیگنال اصلی میلیون ها سیگنال تولید نماید که این سیگنال ها خود دوباره می توانندسیگنال های جدیدی به وجود آورند و تولید هر سیگنال و نوع آن به شدت تابعی از تغییرات سیگنال های دیگر می باشد. به این صورت که هر نوع تغییر در سیگنال های کناری می تواند بر شدت و نوع سیگنال های تولید شده تاثیر گذار باشد و یا موجب تضعیف یک نوع سیگنال شود و یا باعث تقویت سیگنال خاصی شود.

در این خصوص می توان گفت که یک تفکر خالص وجود ندارد زیرا هر تفکر در ذهن به سرعت تجزیه شده و میلیون ها سیگنال قوی و ضعیف را به وجود می آورد و هر سیگنال به همراه خود مفاهیم جدیدی را به وجود می آورد. برای خالص سازی یک تفکر باید از بروز سیگنال های مزاحم جلوژیری به عمل آورد و یکی از این روش ها تمرکز بر روی یک موضوع بسیار اختصاصی می باشد زیرا این موضوعات می توانند سیگنال های ثابتی را ایجاد نمایند و اهمیت پایداری یک سیگنال ثابت بسیار مهم می باشد زیرا چنین سیگنالی باعث ایجاد خاموشی در نورون های کناری خود می شود و در اصطلاح با تغییر شار مغناطیسی خود آنها را بیدار نمی کند. این موضوع سبب می شود که یک تفکر خالص به وقوع بپیوندد و پیوندهای آن با موضوعات دیگر خاموش بماند. هر چند که این موضوع به خودی خود چندان مفید نمی باشد ولی برای ایجاد تمرکز لازم است. تمرکز زمانی رخ می دهد که ما با کمترین تغییرات سیگنالی مواجه باشیم و این موضوع باعث می شود که نواحی کمتری از نورون ها فعال شده و ما از یک تفکر محدود به نتیجه گیری بهتری دست یابیم تا این که نواحی دورتر از نقطه اصلی را فعال نماییم و نتایج گیج کننده و پیچیده تری ذهن مارا با خود درگیر نمایند. هر چه محدوده روشن شده نورون ها به علت تغییر شار کوچکتر و نزدیکتر به سیگنال اصلی باشند نتایج به دست آمده از نزدیک ترین نورون ها به سیگنال اصلی به دست می آیند پیچیدگی کمتری داشته و مغز در درک واقعیت بهتر می تواند از آنها استفاده نمایند. در صورتی که به دلیل تغییرات شدید شار در بخش اصلی نورون ها دورتر روشن شوند این امکان وجود دارد که ما به درک پیچیده تری از یک مفهوم برسیم ولی ارتباط دادن این موضوعات با موضوع اصلی بسیار سخت می باشد و به مغز در درک واقعیت کمک نمی نماید. افرادی که قوه تخیل بسیار قوی دارند مغز آنها می تواند در یک مفهوم مشخص نورون های بیشتری را روشن کرده و نورون های دور تر از سیگنال اصلی در ایجاد تفکرات تخیل بسیار مفید می باشند. بنابراین ذهن همان چیزی را می بیند که واقعیت دارد و از تداخل سیگنال های مختلف به وجود می آید که عامل تمامی آنها می تواند یک موضوع کاملا واقعی باشد. ذهن تنها موتوری است که این سیگنال ها را با یکدیگر تداخل می دهد و خود نمی تواند مشخص کند که کدام سیگنال اولویت بکارگیری را در یک مفهوم خاص دارد ذهن با تداخل های به وجود آمده برخی جریانات را تضعیف و برخی را تقویت می نماید و این عمل را در محدوده های خاصی از مغز انجام می دهد.

مفهوم برخی از اشیاء در ذهن ما تداعی کننده یک موضوع خاص می باشد چگونه این اتفاق می افتد. تمرکز بر مفهوم آن شیء سیگنالی را تولید می کند که این سیگنال متغییر است زیرا ما این شیء را در زمان ها و مکان های مختلف دیده ایم یا شنیده ایم این موضوع سبب تغییرات پی در پی در سیگنال تولیدی و در پی آن تغییرات شار مغناطیسی در اطراف این سیگنال می شود و این موضوع سبب تولید سیگنال در نورون های کناری می شود و این موضوع تا آنجایی ادامه می یابد و میلیون ها نورون را با خود درگیر می نماید که به یک تفکر خالص برسیم در این حالت ما یک جریان باثبات تری داشته و می توانیم سیگنال و شار ثابتی را به وجود بیاوریم. در این حالت ممکن است تفکراتی وجود داشته باشند که ناشی از تفکر اصلی ما که همان شیء مورد نظر است باشند ولی خود بسیار ترکیبی باشند که ناشی از نوع تفکر می باشد یعنی برخی از مفاهیم می توانند از یک مفهوم دیگر گرفته شده باشند ولی از خود آن مفهوم اصلی برای ما پیچیده تر و متغیر تر باشند و این موضوع سبب افزایش ناگهانی شار متغیری در نورون های کناری می شود که باعث تضعیف جریان اصلی می شود. به همین دلیل است که در بسیاری از اوقات تفکرات اصلی به حاشیه رانده می شوند و تصور یکی شیء می تواند ما را به سوی مفاهیم دیگر سوق دهد.


اما این موضوع نیز ممکن است اتفاق بیافتد که تصور یک شیء ما را به مفاهیمی برساند که ما هیچ زمینه ای از آن در ذهن خود نداریم. این موضوعی است که می تواند ناشی از آنالیز شیء در ذهن ما باشد موتور ذهن مفهوم مورد نظر را به سیگنال های مختلف در شبکه نورون ها تبدیل می نماید و این سیگنال ها با تداخلات مختلف در خود و در سیژنال اصلی مفاهیم جدیدی را می سازند که به ماهیت ذهن ما و شیء مورد نظر بستگی دارد. بنابراین ذهن انسان می تواند مفاهیمی را تولید کند که سابقه ای از آن در خود ندارد و موضوع مهم این است که ذهن تجربیات خود را از یک مفهوم خاص می تواند به وجود آورد و تا مدت ها سیگنال ها در ذهن جریان پیدا می کنند و اثرات آن به صورت سیگنال های بسیار ضعیف می تواند وجود داشته باشد و موضوع بسیار مهم این است که این تفکرات ذخیره شده می توانند بر تفکرات جدید تاثیر گذار باشند و تفکرات جدید نیز به همین ترتیب می توانند آنها را کمرنگ یا تقویت نمایند. بنابراین مفاهیم در ذهن انسان شالوده ای تفکرات قدیمی و موثر در ذهن و نیز ماهیت تفکر جدید می باشند و برداشت ما از یک مفهوم جدید بیش تر به مفاهیم گذشته در ذهن ما بستگی خواهد داشت.